دیگر نزدیک است که از راه برسی و کوله ی روزگارت را بر زمین دلم نهی.
ناگفته های زیادی در طول این سال ها نبودنت را قورت داده ام تا دیگر به زبان نیاید.
دست نوشته های سال ها پیشم همه از انتظار آمدن تو می گویند.
روزی شاید همه ی آنها را جمع کنم و به کنار هم بگذارم و برایت درد سال ها نبودنت را بخوانم.
می گویند در لحظه زندگی کن و در لحظه بمان ولی بدان که این لحظه ی من پر از پشته های بغض و اندوه نبودن هایت است. باید یکی یکی آنها را بردارم و به بیرون از ذهن و دل رهایشان کنم. زمان می برد خالی کردن این پشته های سرریز از آه نبودن هایت.
برچسب : نویسنده : 8nargesbano2 بازدید : 219