و چه زود خوب آدمی میرود ! نسرینم ...

ساخت وبلاگ
در بهت حیرت حادثه ی تلخ بودم که صدایی شنیدم ، نرگس سلام ، دنبال صدا که گرفتم به کوچولوی چادرمشکی مواجه شدم که با لبخند زیبایش من را از آن بهت در آورد .. بغلش کردم و بوسیدمش که گفت :نرگس سال نو مبارک ... به او گفتم : عزیزم ما الان وسط مراسم خاک سپاریم بگو تسلیت میگم ...خندید و متوجه ی اشتباهش شد !
کوچولوی نازنینم حق داشت که به جای تسلیت واژه ی تهنیت به کار ببرد ... هنوز ۳ روز از تبریک های سال نو نگذشته بود که تسلیت جایش را گرفت !
هنوز لباس های رنگ رنگی نوروزی به تن بچه ها جا نکرده بود که لباس مشکی ها را در آوردیم و پوشیدیم !

او رفت !!

او ... مخاطب سوم شخص مونثی میباشد که تقربیا ۵ الی ۶ سال از من کوچکتر بود ! مخاطب سوم شخص ما ، نامش نسرین بود ، تازه فارغ شده بود از درس و ۶ ماهی بود که به خانه ی بختش رفته بود !
آخرین باری که دیدم منت خواهرش را میکشید که دیگر باردار نشود !! بعد که خواهر زاده اش لباسش را نه به مادرش بلکه به خاله نسرینش داد که بپوشاندش تازه متوجه ی التماس هایش شدم ! خاله بود ولی در همین مدت کم خاله بازی اش مادری کرد و رفت !
آخرین بار که دیدمش ، از تخته خواب جهازش میگفت که پدر زانوی خود و همسرش را در آورده بود ..میخندید و میگفت : یه تیکه زانوی من و همسرم به عادت این تخت خواب سیاه است !
آخرین باری که او را دیدم اینقدر ما را خنداند که خدا داند ! همیشه همین گونه بود ! میخندید و شاد بود ! شوخ بود ! درس خوان بود ! به قول مادرش تازه داشت از درس فارغ میشد که فارغ فارغ شد !
نسرین امروز ساعت ۴ از پیش ما رفت ! رفتنش مثل یک خواب پریشانی میماند و در انتظارم که بیدارم کنن!!
خواهرش شکه بود !! مادرش هم در پی کسی بود که فرزندش را به او پس بدهند ! پدرش را که دیدم گرد پیری بر صورتش ریخته بودند !
نسرین تو میدانستی رفتنت و جای خالیت چه بر سر خانواده ات میاورد که اینگونه گفتی از مرگ هراسی نداری ؟!
خدا رحمتت کند نسرینم

پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی...
ما را در سایت پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nargesbano2 بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 23:59