شازده حمام ( جلد ۴ )

ساخت وبلاگ



وقتی در کتاب فروشی چشمک، پوستر چاپ کتاب شازده حمام  (جلد ۴ ) دیدم از خوشحالی مضاعف نزدیک بود حرکات دور از شان و آکروبات بزنم !
سریع با ریحانه جان تماس گرفتم و ذوقمُ باهاشون تقسیم کردم ! و اینگونه شد که این کتاب در تاریخ ۱۸.دی .۹۵ به کتابخونه ی کوچکم اضافه شد و صد البته که ۴ ماه بعدش یعنی در تاریخ  ۱۹.اردیبهشت.۹۶ مطالعه شد !
با تشکر از خودم که تا این حد سنگین تشریف دارم !

ابتدای کتاب داستان شهربانوست ! زنی که در دهه ی ۴۰ و ۵۰ جزو گونه ی کمیاب و در حال انقراض خود می بوده است !! شهربانو زنی بزرگ ، سالک منش بوده است که وقتی از خاطراتش میخواندم باورم نمی شده است که در ان دوران چنین زن هایی بود خارجی داشته اند !
او همیشه میگفت :
در هر مشکلی حکمتی و در هر حکتی نعمتی است ..
او قران ،انجیل، تورات را به بچه های هر مذهب درس می داده است ! می گفت که کسی که در طول زندگیش گناهی نکنه یک عدد گاوِ!! مرسی از شهربانو! بخوام از شهربانو بگم نکاتش زیادِ ! انشالله خودتان که خواندین پی می برین من چه گفتم !

در بخش های بعدی کتاب ،لازم است که تو کره ی زمین را برداری ، شهر نروژ را پیدا کنی ، بالاتر از شهر نروژ شهری است به اسم ترومسو! حالا بالاتر از آن را ببین ،جزیره ای به اسم اسوالبرد !!! کره ای که روی میز برادرم بود این شهر را نداشت ! البته شهر نه جزیره ! شما ببین داره یا نه ! وحال از گفتن این موضوع این بود که دکتر جان همشهری امان از سفرش به این جزیره ی قطب شمالی می گوید ! یعنی دقیقا تو را از کوچه پس کوچه های یزد میبرد وسط برف های جزیره نزدیک به قطب شمال! آنجا هم یک ایرانیِ کرد پیدا میکند به اسم امید و از زندگی نامه اش در آن جزیره ی متروک می گوید ! خلاصه اقای دکتر اینقدر زیبا و دلنشین از خاطراتشان به این شهر یخ زده می گویند که تو شاید هوس کنی که یه  کله ی نترس و البته مقداری پول داشته باشی تا دستی دستی خودت را به غلط کردن بی اندازی !

و در انتهای کتاب همراه می شویم از مخاطبی غیر از خود نویسنده ! خاطره ای از شاگرد اقای دکتر که در سفری به برزیل ایشون همراهی می کردن ! تازه با خواندن این خاطره پی به شخصیت بزرگ و پر محتوای اقای دکتر  بردم البته اندکی از آن را !
دکتر مجیبیان به پروفسور پاپیلو در یک جمع ۳۰۰ نفر گفته اند  : تو از روی عقده این کتاب نوشتی ! و پروفسور در جواب گفتن : من دستهای اقای دکتر در جلوی ۳۰۰ نفر ادم میبوسم و به نظرشون احترام می زارم !
این نظر خود اقای نویسنده در کتابشان اذعان کردند !! خواستم بگویم همچین نقدی هم بر این کتاب بوده است !!! حالا از روی عقده یا هرچیز دیگر ، به نظرم خواندن خاطراتی که از تاریخ زنده تر است برای ما همین را بس است !
و در نهایت به اقای دکتر پاپیلو می گویم:
اقای دکتر پاپیلو ،لطفا بنویس! لطفا قبل از اینکه خیلی دیر شود بنویس ! برای ما بنویس !


پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی...
ما را در سایت پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nargesbano2 بازدید : 224 تاريخ : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:37